مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
میچکد آب عطش از جامۀ تـبـدار تو رو به زهرکج مدار افتاده کار و بار تو مانده دریـا سائل نهر لب خـشکـیدهات صد بیابان گریه دارد صورت گلنار تو یوسـفـانه بین چـاهی و نـمیداند کسی سکّه جز غربت ندارد گرمی بازار تو قطرهای مرداب لغوی رو به اقیانوس گفت او نفهمیده که باران هست جانبدار تو صفحۀ آئینهات از صورت نیلی پُراست روضه میخواند کسی پشت نگاه تار تو شأن نعـلـین شما مـخـروبۀ دنـیـا نـبود خـم شده زیـر مصیبت شانۀ دیـوار تو آیۀ تطهیر را اصلا چه کاری با شراب گرچه تعارف برنمیدارد به جز آزار تو تو امامت میکـنی حـتی برای شیـرها نقش های مرده هم گـفتند ما هم یار تو آسمانی و کفنها روی دوشت میبرند گریه میریزد زمین پشت سر دستار تو بعد تو خورشید هم چاک گریبان پاره کرد ذرّه ها ماندند مـاتم خـوان روزگار تو |